۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

دموکراسی

درباره واژه دموکراسی، تاریخ و زبانشناسی اینگونه درج کرده است: دموکراسی واژه یونانی است كه از دو بخش دموس + کراسیا تشکیل شده. دموس در یونان به معنی آزاد و در برگیرنده مردانی می شد که سه نشانه زیر را در خود داشتند:
1. انسانهایی که مرد (مذکر هستند) و زنها
 جزو دموس محسوب نمی شدند
2. مردانی که فقط در آتن بدنیا آمده و می زیسته اند
3. مردانی که دست کم یک برده داشتند و مردان بی برده در این گروه نمی گنجیدند!

ولی در طول تاریخ و بنا بر نیاز همان دموس، کوشش شده است تا این واژه برابر با واژه « مردم » در پارسی نشان داده شود که از دید زبانشناسی و تاریخی به هیچ وجه اینگونه نیست! همچنین واژه کراسیا بمعنی فروانروایی و رهبری است، که در نهایت دموکراسی بمفهوم رهبری آزادها( این دسته از مردان ) به بقیه بردگان است!!
برای شناخت تاریخی از دستاورد و عملکرد دموکراسی، ما نیاز داریم از کشوری مثال بزنیم که طولانی ترین و مستمرترین دموکراسی را در قلب خود به مدت نزدیک به ۴۰۰ سال پرورش داده است، یعنی آمریکا!
زمانی که شما به کارنامه اقتصادی نظامی و فرهنگی این کشور نگاهی بیاندازید نمایش کاملا آشکار بربریتی که حاصل دموکراسی و این نظام اندیشه ایست را می بینید. از کشتار بیش از ۱۰۰۰۰۰۰۰۰ (بله درست می خوانید: سد میلیون) سرخ پوست و آفریقایی تا پودر کردن سدها هزار نفر در هیروشیما و ناکازاکی در زمانی کمتر از چند ثانیه بگیرید تا جنگ با کره ، ویتنام، و … تا خاور میانه، افغانستان( پیشتر با حمایت مالی و نظامی طالبان و بعد با نام مبارزه با طالبان!) ، کشتار یک و نیم 
میلیون عراقی در ۱۰ سال گذشته و سوريه و ...

و هم اكنون هم این دموكراسی غربی و برای جنگی دیگر با ایران و تمام کردن کاری که از زمان اسکندر مقدونی تا به امروز ادامه داشته، یعنی نابودی ایرانشهر، سرزمین خداوند جان و خرد، برنامه اش را در غالب تلویزیونهای بی بی سی و صدای امریكا كه دقیقاً خواسته های أنان را به زبان فارسی دیكته می كنند ، به خورد مردم بیچاره و از همه جا بریده ایران می دهد! 
در يك چنين شرايطى، همان امريكاى مدافع حقوق بشر، دست پيمان و دوستى با كشورى( عربستان) دارد كه وحشتناكترين و فجيع ترين جنايات و سنگسارها در آن كشور رُخ ميدهد وهيچ مديا و كشورى از اين جنايات، گفتگويى نميكند!

۱۳۹۲ تیر ۲۹, شنبه

قوم پست یهود

 مهارت بزرگ یهود دورغگویی است، دین یهود یک 

آیین مبتنی بر 


قوانین سفت و سخت نژادی است ، بطوری که 

امروزه برای قبول تابعیت یهودیان سراسر جهان در 


اسراییل از آنها آزمایش خون گرفته میشود. یهود با 


مهارت دروغگویی که دقیقا نقطه مقابل آریاییان 


است نژاد خود را پنهان کرده و زیر چهره 


"اقلیت دینی" در میان ملت ها رسوخ میکند. یهود 


هیچگونه فرهنگ و خلاقیتی در طول تاریخ نداشته 



،آنها از نعمت آرمانگرایی بی بهره اند.یهود هیچ 



تمدن و فرهنگی خلق نکرده ، به محض پیدا شدن 



یک تمدن انسانیِ پویا و زایا به ناگهان سر و کله 




یهود پیدا شده ، خود را بازرگان معرفی کرده ، به 


شکل فرهنگ رقیب در آمده ؛ در دربار و بازار نفوذ 



کرده ، زنانش را طعمه قرار داده و در سیاست و 



اقتصاد دست بمانندموش رخنه کرده و دست بالا 



را گرفته است. هیجوقت تولیدی نکرده بلکه به 



عنوان دلال، امتیاز انحصاری بازرگانی بدست آورده 



است ، طبق قوانین مذهبی اش "ربــا" را بر مردم 



بومی تحمیل کرده و درنهایت خود را بومی معرفی 



کرده و در کمال خونسری خود را دارای وابستگی 



ناسیونالیستی به کشور میزبان معرفی میکند و 



تمام اینها برای حراست از ملت و خون یهودی 



خودش است. 




 از پیشرفت های قوم میزبان برای پیشرفت ملت 


خودش استفاده میکند، برای آلوده نشدن خونش 



ازدواج فامیلی را ناگذیر میداند، از اینرو 95% 



فرزندانشان بواسطه ازدواج های فامیلی نزدیک 



که بدلیل حراست از منافع اقتصادی  و صیانت 




از خون مقدسشان(!) ناگذیر از آنند، کودن و کند 


ذهن بدنیا می آیند 




و مابقی نخبه و نابغه و کمتر کودکی حدوسط این 


دو است. تیزهوشان رهبری اقلیت گروه را بدست 



میگرند و کودن ها از آنجایی که خلاقیتی و نبوغی 



ندارند،مانند سربازانی مطیع و فرمانپذیر به راهبری 



آنان گوش فرا میدهند، بدین شکل از تلفیق این دو 



دسته ی "راهبر و رهرو" بهترین زمینه برای 



توطئه و پیشرفت پدیدار میشود. و اینگونه بوده که 



مشهور ترین افراد و نوابغ در طول تاریخ جهان 



یهودی بوده اند. یهود پس از در دست گرفتن اریکه 



قدرت ؛ مقام ها و افکار عمومی نقشه شومش را 



اجرا میکتد ، او خود را دلسوز ملت و درتمام بلایا 



قربانی جا میزند «فرهنگ یهود، فرهنگ مهاجم 



است؛ هرجا وارد‌‌‌‌‌ شود‌‌‌‌‌، هويت‌زد‌‌‌‌‌ايي مي‌كند‌‌‌‌‌؛ 



هويت ملتها را از بين مي‌برد‌‌‌‌‌. فرهنگ یهود، ذهنها 



را، فكرها را ماد‌‌‌‌‌ي مي‌كند‌‌‌‌‌، ماد‌‌‌‌‌ي پرورش مي‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌؛ 



هد‌‌‌‌‌ف زند‌‌‌‌‌گي مي‌شود‌‌‌‌‌ پول و ثروت؛ 



آرمانهاي بلند‌‌‌‌‌، آرمانهاي معنوي و تعالي روحي از 



ذهنها زد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه مي‌شود‌‌‌‌‌. خصوصيت فرهنگ یهودی 



اين است. يكي از خصوصيات فرهنگ یهودی، 



عاد‌‌‌‌‌ي‌سازي گناه است؛ گناه‌هاي جنسي را عاد‌‌‌‌‌ي 



مي‌كنند‌‌‌‌‌.»

۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

چـم (مفهوم) واژه نازی/ناتزی

نگاهی کوتاه به چگونگی ساخته شدن اسم "ناتزی"
 (Nazi)، فراگیر شدن آن و گروههای جدید ناسیونال سوسیالیست :

واژه ی "نازی" یا "ناتزی" اصطلاح صفت یا لقبیست سیاسی که در 
سال 1920 توسط کونارد هایدن یک روزنامه نگار و یکی از اعضای 
حزب سوسیال دموکرات آلمان به هدف استحزا، به سخره گرفتن و 
سیاه سازی اندیشه ی عموم نسبت به حزب کارگران ناسیونال 
سوسیالیست آلمان ساخته شد. این واژه یا لقب نوع دیگریست از 
کنیه ی "سوزی" یا "سوتزی" که در زمان به اعضای حزب 
سوسیالیست آلمان داده داده شده بود که از جهتی از پیوند دادن 
حروف ابتدایی "ناتزیونال سوسیالیسموس" و از جهت دیگر به 
صورت جناسی از کلمه یی عامیانه و غیر ادبی اتریشی-باواریایی 
به مفهوم "ابله" ، "نادان" یا "دهاتی" به عمل آمد.

در طول عمر حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان این کنیه 
توسط هیچ کدام از اعضای حزب در هر جایگاهی، برای نام بردن 
حزب و اعضای آن استفاده نشد و نام حزب همیشه به صورت کامل 
خود یا به صورت کوتاه شده "ناسیونال سوسیالیزم" مورد استفاده قرار می گرفت.
پخش شدن این کنیه ، "ناتزی"، درعموم و مشهور و محبوب و 
متداول شدن آن قبل از جنگ جهانی دوم و در میان آن توسط جبهه 
ی مقابل حزب ناسیونال سویسالیست آلمان در فرانسه، انگلیس، 
ایالات متحده و شوروی توسط روزنامه ها خبر گزاری ها سربازان و 
اعلامیه های عمومی انجام گرفت و بعد از آن به اشتباه یا با دلیل 
به صورت اسمی عمومی در تمامی کشورها برای نام بردن این 
حزب استفاده شد.
در بین سال های1970 تا 1990 و بعد از آن زمانی که به دنبال 
ضعف و تجزیه ی شوروی و از بین رفتن فشار جنگ سرد عده یی 
از آلمانی ها و جوانان در سرتا سر اروپا و آمریکا توانایی آشکار 
کردن حمایت خود از ایدولوژی ناسیونال سوسیالیزم را پیدا کردند 
این کنیه ، "ناتزیسم"، در تمامی کشورها، خبرها، کتاب ها، مفاله 
ها و غیره فراگیر بود به صورتی که جوانان مشتاق به ناسیونال 
سوسیالیزم نیز بدون تحقیق درباره ی ریشه ی آن به استفاده 
کردن از آن
پرداختند و به جای نام کامل حزب به خود اسم "نئو ناتزی" یا 
"ناتزی" دادند.

از این روست که در مطالعه و برخوردی ابتدایی با ناسیونال 
سوسیالسیت های دوران جدید یا "نئو ناتزی ها" میتوان آن ه
ا را بیشتر از اینکه طرفداران ایده اولوژیی فلسفی- علمی- تاریخی 
که در 1918 تا 1923 ساخته و پرداخته شد عده یی جوان 
احساساتی با گرایشات ناسیونالیستی و نژاد پرستی بدون پایه ی 
علمی و تاریخی و فلسفی دانست چرا که به ریشه ی نامی که 
برای خود
استفاده میکنند نیز آگاهی ندارند.

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

دستاورد دولت بلبشو و بی نظم که از آن با نام دموکراسی یا مردم سالاری!؟ یاد میکنند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

کجا رفت آن دانش و هوش ما ؟ کجا رفت آیین دیرین ما؟

آمیانوس مارسلینوس رخدادنگار رومی (یونانی تبار) که خود شخصا در لشگرکشی های روم به ایران 

درزمان شاپور دوم شرکت داشته درباره ایرانیان چنین نوشته است:

همه ایرانیان تقریبا قامتی بلند و رسا,رنگی گندمگون,نگاهی تند, ابروانی خمیده وبه هم 

پیوسته,ریشی زیبا و مویی بلند و 

آشفته دارند. کوشش دارند که برخلاف ادب کاری نکنند و اگرچه جامه آنها از دو سو و پیش رو چاک دارد به گونه ای که از 

وزش باد به اهتزاز در می آید,ذره ای از بدن آنها را برهنه نمی توان دید.بازوبند و گردن بند زرین جواهرنشان می بندند و 

پیوسته شمشیری همراه دارند که حتا در مجالس بزم نیز از خود دور نمی کنند.با ناز گام برمی دارند و می خرامند اما به 

راستی که دلیرترین مردمان روی زمین اند و چه در نیک بختی و چه درشوربختی بیم خود را در دل دشمن جای می 

دهند.اگرچه نیرنگشان بر شجاعتشان می چربد در روز جنگ به ویژه در رویارویی های با فاصله بسیار هولناک هستند. 

رویهم رفته مردمی شجاع و چالاک اند و همه سختی های روز جنگ را تحمل می کنند و بردباری و قناعت آنها دربرابر لذات 

خوراک درخور ستایش است و هرگز معده را انباشته نمی کنند.البته این مردم از ایراد منزه نیستند اما ویژگی بسیار شریف 

دارند که دیگر مردمان جهان کمتر از آن بهره مندند و آن مهربانی و ادب و بزرگ منشی و آزادگی است.پادشاهان ایران 

بزرگترین پادشاهان جهان هستند و همه مردم جهان برتری ایرانیان را اذعان دارند,به ویژه در تدابیرجنگی و هنر رنگ آمیزی و 

تهیه خوراک و داروسازی و جامه پوشیدن و سخنرانی و پاکیزگی و درستکاری و توجه به نهادن هرچیز درجای خود و 

ستایشی که از پادشاهان خود می کنند.در همه اینها برتری ایرانیان بر دیگر ملل جهان مسلم و تاریخ این قوم سرمشق 

کسانی است که پس از آنان به فرمانروایی و کشورداری میپردازند.

ایران در زمان ساسانیان نوشته آرتور کریستین سن

۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

ویـژگـی هـای فـردی هـیتـلر

 
هیتلر ویژگی های منحصر به فردی داشت. در مدرسه او در رشته تاریخ دانش آموزش قابلی بود و پس از آن در نقاشی و به 

ویژه معماری استعدادی از خود نشان داد. از ویژگی های منحصر به فرد او می توان اراده ی خارق العاده ی او را مثال زد. اراده 

ای که او را از خیابان های وین به نبرد های سخت فرانسه در جنگ جهانی اول و سپس به رهبری آلمان رساند. اراده ای که 

باعث شد حداقل برای مدتی کوتاه به اتحاد تمام سرزمین های آلمانی عمل جامه ی عمل بپوشاند. چنین رویدادی در تاریخ 

آلمان تنها در دوره هیتلر روی داد. هیتلر حیوانات را نیز بسیار دوست داشت و یک سگ به نام « بلوندی» هم داشت. زمانی 

که هیتلر به دیدن فیلم می پرداخت هنگام شکار یک حیوان در فیلم چشمانش را با دستانش می گرفت. زمانی که قناری 

کاخ صدارت اعظمی مرد هیتلر مدت ها ناراحت بود و برای قناری گریه می کرد. علاقه ی هیتلر به پول بسیار کم بود. او نه در 

جوانی که فقیر بود و نه در دوران صدارت اعظمی و رهبری خود به پول علاقه ای نشان نمی داد و حتی حقوق صدارت 

اعظمی خود را دریافت نمی کرد و تنها در آمدش پول حاصل از فروش کتاب نبرد من بود و اگر هم در ساختمان های مجلل 

زندگی می کرد نه بخاطر علاقه اش به پول بلکه بخاطر عظمت و بزرگی آلمان بود. هیتلر خود را سرباز می دانست و غذای 

ساده می خورد، نه سیگار می کشید و نه مشروب میاشامید و گوشت هم نمی خورد زیرا معتقد بود که گوشت انسان ها 

را مانند حیوانات وحشی می کند. نفرت هیتلر از سیگار به حدی بود که بار ها به این فکر می کرد که در جیره سربازان به 

جای سیگار به آن ها شکلات بدهد اما اطرافیانش با این کار مخالفت کردند. در مسئله دین برخلاف شایعات هیتلر را نمی 

توان یک کاتولیک معتقد دانست. البته او مذهبی و متعصب نبود و دلخوشی از ادیان ابراهیمی(یهودی) نداشت و درصدد بود  

آلمان را آرام آرام به ادیان باستانی ژرمن ها برگرداند. در زمان وی برلین مرکز گروه های اسلامی ضد استعمار شده بود و 

حتی در اس اس یک لشگر اسلامی تاسیس شد. نفرت هیتلر از یهودی بسیار زیاد بود. هیتلر که خود از سربازان جبهه ی 

جنگ جهانی اول بود و چهار سال به سختی نبرد کرده بود یهودیان را دلیل شکست آلمان می دانست و معتقد بود یهودیان 

خود را آلمانی نمی دانند. هیتلر زمانی که زخمی شده بود و سفری به خاک آلمان کرد در نهایت تعجب دید که تقریبا تمام 

یهودیان منشی و تمام منشیان یهودی هستند و بر عکس در میدان نبرد کمتر یهودی دیده می شود. این وضع او را به قدری 

خشمگین کرد که تصمیم گرفت به جای استراحت فورا به جبهه بازگردد. علاوه بر اراده دلاوری هیتلر بر همگان آشکار است 


به طوری که برخی می گویند در جنگ جهانی اول چهار سرباز و به گفته ی برخی دیگر پانزده سرباز متفقین را در یک مرتبه 

اسیر کرد!!! هیتلر به داشتن زن و فرزند علاقه نداشت زیرا معتقد بود اگر زن و فرزند داشته باشد توجهش از سرزمینش 

آلمان منحرف می شود و باید ماموریت الهی خود را به پایان برساند. از ویژگی های بارز دیگر آدولف هیتلر عشق او به آلمان 

بود و در واقع او در عشق به آلمان فنا شده بود. همانند بعضی شاهان و دیکتاتور ها سرزمینش را برای خود نمی خواست 

بلکه بر عکس خود را برای سرزمینش می خواست. به همین دلیل زمانی که نیروهای شوروی در نزدیکی کاخ او بودند و 

فهمید که دیگر نمی توان پیروز شد با اوا براون ازدواج و سپس خودکشی کرد. با وجود اینکه پیش از خودکشی عده ی بسیار 

زیادی از او خواستند برلین را ترک کند اما او خود را یک سرباز می دانست و معتقد بود باید عقب نشینی نکرده و از دستور 

اطلاعت کند. در نتیجه تصمیم چون از نظر بدنی خود را بسیار ضعیف می دانست و قادر به گرفتن سلاح بدست و رزم با 

دشمن نبود خودکشی کرد. هیتلر با خودکشی خود ایمان به ناسیونال سوسیالیسم، اطاعت از دستور و جان دادن در راه 

میهن را نشان داد.

۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

اگر سال57 انقلاب نمیشد امروز ایران چگونه بود؟ (مقاله)

من که خودم را نسل سوخته قلمداد میکنم همیشه این پرسش ذهنم را به خودش مشغول کرده بود ، که اگر انقلاب 57 
صورت نمیگرفت چه میشد؟ چندی پیش تلاش کردم تا با پژوهشی بطور جدّی در مورد این سوال تحقیق کنم، این جستار 
حاصل این کنکاش است ، کمی طولانی شده ولی خواندنش خالی از لطف نیست
بی شک دودمان پهلوی با همه ی کاستی ها و نقد هایی که بر 

آنان وارد است سه ویژگی عیان و برجسته داشتند که 

دوست و دشمن بر آن صحه میگذارند و آن را غیر قابل کتمان 

میدانند.."ناسیونالیسم" ، "سکولاریسم" و "مدرنیسم" سه 

ویژگی درخشان این خاندان است که آنان را از دیگر سلسله های 

پیشین و رژیم های پسین خود متمایز میسازد.پس از به 

تخت نشستن پهلوی دوم ایشان نیز همانند پدر مهمترین الویت 

راهبری برای ایران را مدرنیزاسیون دانستند و برای آن با 

تمام توش و توان کوشیدند.شاهنشاه که نسبت به پدرشان از 

سواد به مراتب بالاتری برخوردار بودند ، برای ایران یک چشم 

انداز بلند مدت ترسیم کردند و در کتابی با عنوان به سوی تمدن 

بزرک این مهم را برای ملت تشریح کردند . شاهنشاه در فاز 

نخستین این چشم انداز با اصلاحاتی تحت عنوان "انقلاب سفید" 

حق و حقوقی به کارگران ، کشاورزان و زنان ایرانی اعطا 


کردند که در خیلی از کشورهای پیشرفته آن زمان و یا کشورهای 

کارگری و سوسیالیستی نیز بی نظیر و این اقشار از این 

حقوق بی بهره بودند و یا چه بسا به این حقوقی که ملت ایران 

یکشبه رسیده بودند ، آنان برای داشتنش150 سال مبارزه 

کرده بودند.همین مهم در مورد بیمه های اجتماعی و حق آموزش 

نیز صدق میکند.باری،در برنامه چهارم توسعه مجلس 

شورای ملّی و مجلس سنا چشم اندازی را به تصویب رساندند که 

با وقوع انقلاب ناتمام ماند .این برنامه عبارت بود از:تعدیل 

جمعیت کشور و جلوگیری از تراکم بوسیله تمرکز زدایی عمرانی و 

حاشیه نشینی بوسیله ایجاد قطب های عظیم عمرانی 

در شهرستانهای مهم و همچنین نوسازی دهات ها ، از جمله 

آبادانی سریع استانهای کشور با اولویت سیستان و 

بلوچستان بوسله سد عظیم"داریوش کبیر" در استان فارس. 

توسعه صنعت برق و مخابرات،کشاورزی،معادن،عمران 

شهری،بهداشت،رفاه عمومی،آمار،آموزش،حمل و نقل،نفت و گاز و 

... لازم به ذکر است بودجه ای که برای این امر در نظر 

گرفته شده بود با قیمت نفت در سال 52 به تصویب رسیده بود که با افزایش بهای جهانی نفت ، این پروژه ها با سرعت بی 

نطیری در دست پیشرفت بود.شاید برخی بگویند توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی و پلوارسیم امکان پذیر نیست، اما 

دانایان میدانند که این مغلطه ای بیش نیست و ای بسا که نظام 

های تک حزبی بخاطر عدم کارشکنی احزاب در کار یکدیگر 

از توانایی رشد بهتری برخوردارند. از دیگر دستاورد های این برنامه 

ها که بخوبی و هتا بهتر از پیش بینی ها به انجام رسید 

و در شرف اتمام شدن بود میتوان به : گسترش سیاحت و 

جهانگردی در ایران اشاره کرد که قرار بود ایران به عنوان قطب 

گردشگری آسیا و منطقه شناخته شود و پروژه کیش و چابهار به 

عنوان مناطق آزاد سیاسی و گردشگری و جذب سرمایه 

گذار خارجی پروژه ای بود که تمام مناطق جنوب کشور را از نظر 

تورسیم رونق چشمگیری میبخشید. که این امر با وقوع 

انقلاب دردبی به انجام رسبد.این برنامه لیست بلندبالایی برای 

رسیدن ایران به جمع 5 کشور پیشرفته دنیا متصور بود که 

به اختصار میتوان به گذینه های: ارتقاي كيفيت زندگي همه گروه‌ها 

و قشرهاي اجتماعي كشور• حفظ رشد سريع، متوازن 

و مداوم• حداقل افزايش قيمت‌ها• حداكثر استفاده از منابع ارزي• 

افزايش درآمد گروه‌هاي كم‌درآمد• گسترش عدالت 

اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي• توزيع عادلانه‌تر خدمات 

در سطح همه گروه‌هاي اجتماعي• حفظ، احياء و بهبود 

محيط‌زيست• ايجاد مزيت نسبي در تولبد و صدور كالاهاي صنعتي• 

توسعه علوم و تكنولوژي و گسترش قوه خلاقانه و ابتكار 

جامعه• بهبود كيفيت و افزايش عرضه نيروي كار• نگهداري و زنده 

كردن ميراث فرهنگي.. خیلی از اهداف این برنامه زودتر از 

موعد مقرر به انجام رسید، مثلا طبق این برنامه ایران میبایست در 

سال 59، در رتبه نخست اقتصاد آسیا قرار بگیرد که این 
ا
امر با پیشی گرفتن درآمد سالیانه ایران از ژاپن در سال 56 اتفاق 

افتاد.همچنین ایران به سومین ارتش قدرتمند جهان دست 

پیدا میکرد که با وقوع انقلاب تحویل ناوها (که اکنون در خلیج فارس 

بر علیه ما حضور دارند) و جنگنده های آمریکایی f16 به 

ایران صورت نگرفت، اما همچنان ارتش ایران پنجمین ارتش قدرتمند 

گیتی بود.طبق این سند قرار بود صنعت توریسم ایران 

نیز در منطقه حرف اول را بزند و ساخت فیلم جشن های 2500 

ساله مقدمه ای برای آشنایی جهانیان با ایران بود، بر 

اساس این چشم انداز که شاه ایران در کتاب بسوی تمدن بزرگ 

برای ملتش ترسیم کرده بود بعد از انقلاب به یقین 

میبایست یکبار جام جهانی فوتبال و یکبار المپیک در ایران برگذار 

شود که جای ما را چین و کره و ژاپن گرفتند، میبایست 

پس از فرو پاشی شوروی جمهوری های ایرانی شوروی برای 

پیوستن به ایران از یکدیگر سبقت میگرفتند و در منطقه ایران با 

تشکیل بلوک کشورهای همسایه به رهبری ایران و بعنوان پدر 

خواندگی جهان اسلام از سنگاپور و مالزی تا اروپای شرقی و 

شمال آفریقا یکی از ابرقدرتمندان سیاسی و صحنه گردانان گیتی 

ایفای نقش میکرد و واحد پول ایران امروزه یکی از قدرتمند 

ترین واحد های پولی و چه بساجایگاهی نظیر "یورو" 

میداشت.وهمچنین تمام اقوام ایرانی جهان نظیر کردهای سوریه و 

عراق و ترکیه و اقوام ایرانی قفقاز و اوستیا،دست همدلی و 

درصورت نیاز کمک خواهی بسوی کشور مادر(ایران) دراز 

میکردند.همچنین پروژه ای با کمک مهندسان ژاپنی در دست 

مطالعه و اجرا بود که سرزمین های مرکزی کویر ایران از طریق 

انتقال آب دریای خزر سیراب و آباد میشدند. همینطور امروزه نیروگاه 

بوشهر امسال سی امین سال شروع بکارش رو جشن 

میگرفت .در کویرلوت بکمک نیروگاههای خورشیدی برق قابل 

توجهی استحصال میشد و ایران پیشتاز استفاده از انرژیهای 

پاک در دنیا میبود.شهروندان ایرانی میتوانستند بدون ویزا به ۱۵۰ 

کشور دنیا سفر کنند.فرودگاه بین المللی کورش کبیر در 

جنوب تهران که از ۱۳۶۰ جایگزین فرودگاه مهراباد شده بود 

بزرگترین حجم مسافر در تمام اسیا و خاورمیانه رو داشت که از 

این حیث ۲ برابر فرودگاه دوبی مسافر داشت ، هواپیمایی هما در 

رده یکی از چند شرکت هواپیمایی جهان خودنمایی میکرد 

که امروزه شوربختانه elemarat این کار را میکند. بطور کلی اگر این 

انقلاب نالازم صورت نمیگرفت امروز کودک متولد شده در 

ایران چشم اندازی پرامّید و امکانات آموزشی و رفاهی فراوان پیش 

چشم خود داشت و از نظر آماری این کودک بیشترین 

انگیزه برای زندگی در میان دیگر کودکان جهان دارا بود.